بس که دیوار دلم کوتاه است . هرکه از کوچه ی تنهایی من می گذرد ، به هوای هوسی هم که شده . سرکی می کشدو می گذرد …
|
دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : Afagh Behroozi
تصاویر بسیاز زیبای دختر های فانتزی متحرک عاشقانه
دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 12:13 :: نويسنده : Afagh Behroozi
وقتی تمام احساس دلتنگیت را
با یک" به من چه "
پاسخ میگیری...
"به کسی چه"که چقدر تنهایی
با کلمات
بازی هم که نکنی
زبانت ،
تیتر اول روزنامه هاست .
هر شب
در پوسته ی خاموش افکار می خزم
تق تق !
تنهایی ام را قلم می زنم .
صبح ،
همه ی حرفهایم منتشر می شود .
چون مادری
لقمه را می جوم و
در دهان کودک می گذارم !
افکارم را برای تو می جوم ،
هضمش با تو !!
دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 12:12 :: نويسنده : Afagh Behroozi
تو بگـ ـو وقتـ ـی خواب بودم چه کسی مدادرنگیهـ ـاشــ ـو برداشـ ـت وفاصلـ ـ ـه هارو پررنـ ـ ــگ کــ ـ ـرد !!
نگاهـ ـم کرد پنداشتـ ـم دوسـ ـــتم دارد. نگاهم کرد در نگاهـ ـش هزاران شـ ـوق عشـ ــق را خـ ـواندم. نـ ــگاهـ ـم کرد دل به او بسـ ـتم. نگاهم کــرد اما بعــدها فهمیدم فقــط نگاه میکرد......
دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 12:7 :: نويسنده : Afagh Behroozi
خـــــــدا ســــــرنــــــــوشــــــت چیســــــــــت♥دل از بهـــــــــــــرســــــرنـوشــــــــت چیــــــــسـت♥ مــــــــــگر ادمـــــــــی بدون عشــــــــق هســـــــــــــــت♥ مـــــــــگر عاشــــــــــقی بدون معــــــــشـوق هســـــــت♥ نابــــــودی عشــــــــق گنـــــــــاه نیســـــــــت♥ پـــــــس دل عاشــــــــق شکســـــــــتن هزار گنــــــاه اســـــــت♥
یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 19:58 :: نويسنده : Afagh Behroozi
خبری نیست جز تاریکی،دلتنکی و کمی عشق تاریکی چون که تو نیستی و نورت نیست و هر جا که شمع حضور تو خاموش باشد آنجا ظلمت است و در ظلمت تنها مونس آدم دلتنگی است و دلتنگی حاصل جدایی دو روحی است که پیوندی از احساس خود را در این زمانه سیاه از دست داده اند و علاج این تاریکی و دلتنگی عشقی است که تنها امیدی است برای عاشق و تنها دلخوشی برای بودن و برای ماندن در این دنیای سیاه.بگذریم خبر ها گفتیم و مثل همیشه خبرها را با تو به پایان می برم چرا که همیشه پایان تاریکی ها و دلتنگی ها هستی .روزی که بیایی آن روز پایان همه چیزهای سیاهی است و چشمت دروازه نور است و صدایت سروشی است که به این دل طوفان زده آرامش می دهد.
یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 19:57 :: نويسنده : Afagh Behroozi
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابريشم يعنی آن شيوه فهماندن منظور به هم
یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 19:53 :: نويسنده : Afagh Behroozi
دلبر به من رسید و جفا را بهانه کرد افکند سر به زیر حیا را بهانه کرد
آمد بر برم و دید من تیره روز را ننشست و رفت تنگی جا را بهانه کرد
رفتم به مسجد از پی نظاره رخش بر رو گرفت دست و دعا را بهانه کرد!
خوش می گذشت روش صبوحی به کوی او بر جا نشست و شستن پا را بهانه کرد
یک شنبه 18 تير 1391برچسب:, :: 19:39 :: نويسنده : Afagh Behroozi
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 15:40 :: نويسنده : Afagh Behroozi
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 15:34 :: نويسنده : Afagh Behroozi
وقتی چشمـ ـانمــ را روی همــ می گذارمـــ خوابـــ مـ ـرا نمی بــ ـرد تــ ـو را می آورد ! از میانــ فرسنگــــ ها فاصلـ ـ ـهـ ...! آدمك آخر دنیاست بخند آدمك مرگ همین جاست بخند آن خدایی كه بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست بخند دست خطی كه تو را عاشق كرد شوخی كاغذی ماست بخند همه ی بغض من تقدیم غرورت باد! غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد . . . ما همیشه صداهای بلند را میشنویم، پررنگ ها را میبینیم، سخت ها را میخواهیم. غافل ازینکه خوبها آسان میآیند، بی رنگ می مانند و بی صدا می روند اگر کسی می گوید که برای تو می میرد دروغ میگوید!!! حقیقت را کسی میگوید که برای تو زندگی می کند می دونی زیباترین خط منحنی دنیا چیه ؟ لبخندی که بی اراده رو لبهای یک عاشق نقش می بنده تا در نهایت سکوت فریاد بزنه : دوستت دارم ((دنیا را بد ساخته اند......... كسی را كه دوست داری،تورادوست نمی دارد. و كسـی كه تورا دوست دارد ،تو دوستش نمی داری اما كسی كه تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آیین هرگز به هم نمی رسند. و این رنج است. زندگی یعنی این....(دكترعلی شریعتی)))
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 15:31 :: نويسنده : Afagh Behroozi
گریه هاشو به من بده ... خنده ی چشماش مال تو گریه هاشو به من بده ...
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 15:27 :: نويسنده : Afagh Behroozi
پـــــــروردگارا چگـــــونه زیســــتن را به مــــن بیامـــوز
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 15:23 :: نويسنده : Afagh Behroozi
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 15:14 :: نويسنده : Afagh Behroozi
امروز آمدی که خداحافظی کنی
رد شد شبیه رهگذری باد، از درخت آرام سیبِ کوچکی افتاد از درخت افتاد پیشِ پای تو، با اشتیاق گفت: ای روستای شعر تو آباد از درخت، امسال عشق سهم مرا داد از بهار آیا بهار سهم تو را داد، از درخت؟ امشب دلم شبیه همان سیب تازه است سیبی که چید حضرت فرهاد از درخت کی میشود که سیب غریبِ نگاه من با دستِ گرم تو شود آزاد از درخت چشمان مهربان تو پرباد از بهار همواره رهگذار تو پرباد از درخت امروز آمدی که خداحافظی کنی آرام سیب کوچکی افتاد از درخت!
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 14:53 :: نويسنده : Afagh Behroozi
دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:59 :: نويسنده : Afagh Behroozi
یه عکس از چشات بفرست
نویسنده آفاق بهروزی
دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:54 :: نويسنده : Afagh Behroozi
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
نویسنده :آفاق بهروزی
دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:52 :: نويسنده : Afagh Behroozi
رفتی اما چه بگوییم هیهات
دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 10:43 :: نويسنده : Afagh Behroozi
بس که دیوار دلم کوتاه است . هرکه از کوچه ی تنهایی من می گذرد ، به هوای هوسی هم که شده . سرکی می کشدو می گذرد …
رویای با تو بودن را نمی توان نوشت نمی توان گفت و حتی نمیتوان سرود
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 14:1 :: نويسنده : Afagh Behroozi
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 13:46 :: نويسنده : Afagh Behroozi
می نویسم غزلی روی گلبرگ گلی عطر آن می پیچد در حوالی کسی ... ************** السلام علیک یا حجت ابن الحسن العسکری علیه السلام و سلام بر تو ای نوری که ، چشمهایمان را از دیدنت محروم کرده ایم و خود می دانیم چگونه ... د
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 13:44 :: نويسنده : Afagh Behroozi
در جوانی غصه خوردم هیچکس یادم نکرد در قفس ماندم ولی صیاد آزادم نکرد آتش عشقت چنان از زندگی سیرم کرد آرزوی مرگ کردم مرگ هم یادم نکرد
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 13:41 :: نويسنده : Afagh Behroozi
عشق چیزی جز ظهور مهر نیست ..... عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی كوشش بی ادعا ..... عشق یعنی مهر بی اما اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر ..... عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست ..... عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو ..... عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی ..... عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی ..... عشق یعنی دشت گلكاری شده ؛ در كویری چشمه ای جاری شده ..... یك شقایق در میان دشت خار ؛ باور امكان با یك گل بهار ..... در خزانی برگریز و زرد و سخت ؛ عشق تاب آخرین برگ درخت ..... عشق یعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستن عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی مهربانی در عمل ؛ عشق یعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اینهمه دیوار باش ..... عشق یعنی یك نگاه آشنا ؛ دیدن افتادگان زیر پا ..... عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق یعنی ماهی راهی شده ..... عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق صیادی بدون تیر و دام ..... عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه ها ..... عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای كتاب
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 13:35 :: نويسنده : Afagh Behroozi
<<به نام خدای عاشقا>>
روزگارم بد نیست غم كم میخورم كم كه نه هر روز كمكم میخورم عشق از من دورو پایم لنگ بود غیمتش بسیار دستم تنگ بود گر نرفتم هر دو پایم خسته بود شیشه گر افتاد هر دو دستم بسته بود چند روز یست كه حالم بد نیست حال ما از این و آن پرسید نیست گاه بر زمین زل میزنم گاه بر حافظ تفعل میزنم حافظ فرزانه دل فالم را گرفت یك غزل آمدوحالم را گرفت مازیاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه ماپنداشتیم
یک شنبه 21 خرداد 1391برچسب:, :: 13:33 :: نويسنده : Afagh Behroozi
ما تو بگو «دوستي» ما به چه قيمت؟ ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيمت
شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, :: 10:48 :: نويسنده : Afagh Behroozi
|